تینو – سحر جعفریان: هر چند فاطمه هر روز یک چشم به رادیاتور و ترموستات و چشم دیگرش به روغن مینیبوسها گرانتر از جانش است، اما با پشتوانه سالها رانندگی مینیبوسها در جادههای پر پیچ و خم استان اصفهان، یاد گرفته که چگونه بپیچد. خوب و یک مکانیک حرفه ای در نظر گرفته می شود، اما این یک منبع نگرانی دائمی است. ترس قدیمی داره منو میکشه باری که در یکی از روزهای فروردین 1393 احساس کرد، اولین باری که فرمان مینیبوس بنز 65 خود را به سمت سکوی مسافربری در خط زندهرود- فولادشهر در ایستگاه جارخندبر زرین شهر گرفت. اما فاطمه نوری مخالف سرسخت آن ترس ها و سنگینی ها بود که تا به امروز تسلیم نشده است. او اولین بانوی مینی بوس ها و نمونه استانداری اصفهان است که چادرش هرگز از سرش نمی افتد و همه مسافران از او به نیکی یاد می کنند.
از فضا پایین جاده
کارهای سخت و متفاوت را دوست داشت. چه در کودکی در «پارکستان» (روستای محل تولدش) و صبح تا عصر را در دشتهای وسیع و سرسبز روستا به بازی میگذراند یا در میان کوچههای باریک آن که بیشتر خانهها ساخته میشد. از خشت و سیمان کمتر، هر دو در سنین نوجوانی وارد شهر اصفهان شدند و عازم شهر شدند. فاطمه در تمام آن سال ها علاوه بر همان دلتنگی های سخت و متفاوت، علاقه دیگری هم در دل داشت. او می خواست مهندس هوافضا شود و با همه چیز از موتور گرفته تا قطعات مکانیکی پیشرفته کار کند. غافل از اینکه سرنوشت رویای دیگری از او در جاده ها و پشت فرمان مینی بوس های تزئین شده با تودوزی های رنگارنگ و تزئینات زنانه بدون شترهای سنتی دیده بود. رؤیایی که بستگان فاطمه، از جمله پدر و مادرش، سپس شوهرش و همسرش را درگیر کرده بود، هیچ کدام نمی خواستند او را با مخالفت یا افراط گرایی مزاحم کنند.
مینی ون همسایه ها برای ما غاز بود!
چرخ های اولین مینی ون این زن 37 ساله در سال 2013 شروع به کار کرد. یکدفعه و ناگهانی. یک دستگاه مینی بوس بنز مدل 65 قرمز رنگ به دلیل کثیفی و صاحب قبلی آن همسایه به دلیل بی پولی آن را با قیمت مناسب در انتهای کوچه پارک کرده است. اصرار فاطمه برای خرید مینی بوس جواب داد و شوهرش بدون گلایه و عصبانیت با این معامله موافقت کرد. آنها تصمیم می گیرند مینی بوس را پس از تعمیر به سود آن بفروشند. و می گفتند: تا کی پول جن می ماند و ما بسم الله هستیم! شاید اگر این کار را بکنیم، دو ماه من نه چهار، بلکه شاید پنج یا شش باشد!» اما قرار آنها با ایده جدیدی که یک شب به ذهن فاطمه خطور کرد، قطع شد، ایده او این بود که یک گواهینامه کلاس اول بگیرد و در یک مینی بوس با سقف بلند و یک کالسکه به خیابان ها و جاده ها برخورد کنید.
دست انداز برای خانم مینی بوس
خانواده با اندیشه فاطمه که متمایز از فرهنگ عمومی اطرافیانشان بود، مخالفت ضعیفی داشتند. فاطمه اوضاع را مثبت دید و سعی کرد ذهن خود را از ظلم پاک کند. ابتدا به بررسی نحوه کار زنان در ناوگان بین شهری پرداخت. سپس نوبت به اخذ مجوزها و امضاهای فراوان رسید. از این سازمان به آن اتحادیه. شناسایی و خرید خط و توقف نهایی فعالیت، امری عادی بود که فاطمه با حوصله پشت سر گذاشت. نیمههای شب، وقتی خیابانها خلوت است، مینیون را از حیاط خانهاش بیرون میکشد تا همسر و خانوادهاش اصرار کنند که دستهایش پر باشد و مشکلات دندهاش برطرف شود. فاطمه اولین روزی را که در ایستگاه زرین شهر، خط زاینده رود- فولادشهر شروع به کار کرد، به خوبی به یاد می آورد. آن روز به محض قرار دادن مینیبوس شیک خود در کنار سکوی مسافری، توجه همه رانندگان را به خود جلب کرد که همگی مرد و جانباز بودند. برخی از مسافران در صف حتی با یکدیگر صحبت کردند. فاطمه قیافه اش بی تفاوت به نظر می رسید اما در دلش زن های تنومندی بودند که روی یک بشقاب بزرگ نشسته بودند و لباس های زیادی را بدون حوصله و سلیقه می شستند! با زیاد شدن نگاه ها و صحبت ها، فاطمه تصمیم گرفت دست و پایش را به هم بزند و مسافران هر 20 صندلی مینی بوس خود را بپذیرد که با توجه به تمیزی همه مینی بوس هایی که نفت گرفته بودند و فرو ریخته بودند، قابل توجه بود. بالاخره 30 کیلومتر اول پیاده روی آغاز شد. هنگام پرواز فاطمه از آینه جلو مسافران را تماشا می کرد و مسافران با کنجکاوی حرکات او را تماشا می کردند. سرعتش نه تند بود و نه آهسته. رادیو روی ایستگاه «آوا» تنظیم شده است. مسافران یا ترسیده بودند یا متعجب. برخی از آنها وقت خود را صرف عکس و فیلم کردند. قبل از اینکه پرواز 3 ساعته به مقصد برسد، عکس ها و فیلم های چادر پوشیدن فاطمه سیده بصران در فضای مجازی پخش شد!
مینی بوس عروسی و عزا!
روز بعد، گروهی از رانندگان خط به مدیر ایستگاه شکایت کردند و گفتند: «زن در ماشین سنگین و در جاده چطور؟» ما فامیل هستیم و نان می دهیم اما او نان خوردن نیست و چاق ترین آدم خانه است! گزارش وضعیت (لیست اسامی مسافران و زمان حرکت از مبدأ به ماموران پلیس راهنمایی و رانندگی) را به او ندهید تا دنبال آشپزخانه اش برود!» اما شکایت آنها به جایی نرسید و فاطمه بدون هیچ چیزی سر کار ماند. اتفاقی، بدون جریمه و بدون نارضایتی یک مسافر که باعث شد او به عنوان یک راننده ایده آل برای اتوبوس های کوچک مسافربری در استان اصفهان ظاهر شود و مشتریان زیادی به سراغش بیایند: آنهایی که جشن عروسی دارند و می خواهند. وسایل حمل و نقل را برای مهمانان خود فراهم می کند، یا کسانی که کاروان ها و تورهای کمپینگ توریستی در دل طبیعت دارند، یا حتی شرکت ها و دفاتری که از او می خواهند خدمات حمل و نقل را برای کارمندان و کارگران خود ارائه دهند، تجربیات و خاطرات او بسیار زیاد است سراشیبی جاده ها، از بوق ماشین های ورودی گرفته تا هلهله و هورا کشیدن، از کرایه از 1800 تومان تا 20000 تومان، از بریدن کلاچ یا پنچر شدن لاستیک، از تعمیر و نوسازی مینی بوس های قدیمی و گران فروشی، از مسافران. مردم عادی و غریبه ها چاقوهای تیز خود را به فاطمه نشان دادند.
مینی بوس هایی که نان می دهند
از یک مینی بوس بنز 65 در اوایل تا دو مینی بوس بنز؛ یکی طناز نام داشت و دیگری تیارا. همه مسافران طناز و تیارا را می شناسند: «مینی بوس های قدیمی نان می دهند و درآمدی ندارند». هر روز صبح که طلوع آفتاب به نیمه می رسد، فاطما با به سمت ایستگاه و خط روی پدال یکی از مینی بوس هایش می رود. او بیش از 3 بار در روز به سکو دسترسی ندارد. از آنجایی که تعداد مسافران کاهش یافته است، دیگر اینطور نیست که برخی از رانندگان مینی بوس تراکم جمعیت را زیر پا بگذارند و بیش از ظرفیت راهرو وسایل نقلیه خود مسافر حمل کنند. مسیر صبح بیشتر توسط مسافران شاغل، مسیر قدیم، مسیر بعدازظهر است که معمولاً مسافران عبوری و ناآشنا دارد و مسیر بعدازظهر را نیز برخی از کارگران صبحگاهی که در حال بازگشت هستند طی می کنند.
بیشتر بخوانید: عکس سکسی یک زن در هفتمین نمایشگاه حمل و نقل!
hamshahrionline به نقل از تینو