لقب سلطان احیا یک شیطنت رسانه‌ ای بود | به خاطر ماموریت سرکاری، یک نفر فلج شد |  ۵ روز دنبال یک مصدوم گشتیم و معجزه خدا را دیدیم

تبلیغات بنری


تینو – مریم سرخوش: آن روزها که لقب سلطان ارز و دلار داغ شده بود، هلال احمر هم سلطان شد; سلطان محلات; نام مستعاری که مدت ها برای توصیف امین ساتاکی یکی از نجاتگران جمعیت هلال احمر به کار می رفت که به گفته همکارانش موفق ترین عملیات احیا را با تیم خود انجام داده است.

چندی پیش فیلمی از مهارت او در احیای قلبی بیماران کربلا منتشر شد. وقتی زائر اربعین را بر تختی متحرک نجات داد.

وی هر چند در گفت و گو با خبرنگار همشهری این عنوان را گمراه کننده در رسانه ها دانست و گفت: موفقیت امدادرسانی یک تلاش جمعی بود و حتی امدادگرانی داشتیم که به تنهایی عملیات امداد و نجات را انجام دادند.

او نه تنها در توانبخشی موفق بوده، بلکه صدها امداد کوهستانی نیز انجام داده است و اکنون چهره ای آشنا برای کوهنوردان تهرانی است که در ارتفاعات شمالی پایتخت دچار حادثه، مصدومیت یا سقوط شده اند. پاسخ های جالب او به سوالات هموطنان درباره مسیری که او را به یکی از مهم ترین امدادگران استان تهران تبدیل کرد را بخوانید.

چه اتفاقی افتاد که باعث شد در هلال احمر امدادگر شوید؟

6-7 ساله بودم که مادربزرگم دچار خفگی شد. در آن زمان مدام به این فکر می کردم که در چنین شرایطی چگونه کمک کنم. بعد از 7 سال در دوره های آموزشی کمک های اولیه شرکت کردم. وقتی دانش آموز راهنمایی بودم. جالب اینجاست که پس از این دوره، مادرم نیز در حادثه ای مشابه دچار خفگی شد و من توانستم به او کمک کنم. آنجا بود که متوجه شدم این آموزه ها قابل یادگیری و انتقال است. به همین دلیل تمام تلاشم را کردم تا بتوانم به عنوان مربی کار کنم، اما ابتدا در 15 سالگی نجات غریق شدم و در این سال ها در چندین زمینه فعالیت کرده ام.

مناطق کدامند؟

از سال 1358 تا 1363 امدادگر جاده ای بودم. از سال 1363 به امداد کوهستان رفتم و در مدت تقریبی 5 سال در تمام عملیات های کوهستانی شمال تهران حضور داشتم با این تفاوت که دو عملیات همزمان در دو نقطه مختلف انجام می شد و همین امر باعث شد. غیبت من در سال 90 وارد میدان آموزشی شدم، با این که امداد و نجات را رها نکردم، اما برنامه ام این بود که حداقل دو تا سه شیفت در امداد و نجات کوهستان بگیرم. اما تمرکز من بیشتر روی آموزش و تدریس بود، زیرا از ابتدا هدفم این بود که بتوانم اطلاعاتی را به دیگران بیاموزم که بتواند جان یک فرد را نجات دهد. اواخر سال 1388 سالمندان رسما به عنوان ایثارگر منصوب شدند و من بالاترین رتبه امدادگر از نظر گروه بودم، بنابراین ما کارمند شدیم.

آمار عملیات شما در این مدت چیست؟

افرادی که وارد این تجارت می شوند در ابتدا مشتاق هستند و آمار وظایف را می دانند یا یادداشت می کنند، اما بعد از چند سال وظایف آنقدر زیاد می شود که قابل شمارش نیست. فکر می کنم به طور متوسط ​​حدود 500 عمل انجام داده ام و هرگز نشنیده ام که کسی این تعداد عمل انجام دهد.

سخت ترین عملیاتی که تا به حال به آن اعزام شده اید چیست؟

سختی کار ما متفاوت است، اما به نظر من سخت ترین عملیات کارم اولین کاری بود که بر عهده گرفتم. من 15 ساله بودم و تجربه برخورد با حوادث و سوانح را نداشتم. کوه روی خودروی نیسان سقوط کرد و راننده داخل خودرو محبوس شد. نیسان را بیرون آوردند و مجبور شدیم جسد راننده را بیرون بیاوریم. برای اولین بار دیدم که تمام روده های انسان بیرون زده است. منظره ای که تحملش برایم خیلی سخت بود. یافتن اجساد قربانیان سانحه هوایی در یاسوج یکی از سخت ترین عملیات ها بود. مردم در جستجوی عزیزان خود بودند اما به دلیل شرایط منطقه و بارش شدید برف، جست و جوی اجساد حدود 6 ماه به طول انجامید. ما تیم واکنش سریع استان تهران بودیم و 7 روز در آن منطقه حضور داشتیم. منطقه بسیار بزرگ بود و اجساد زیر برف به ارتفاع 2 تا 3 متر پوشیده شده بود. حتی نمی دانستیم کجا را نگاه کنیم، اما به امید پایان دادن به انتظار خانواده ها، آن ماموریت با همه سختی هایش به پایان رسید.

آیا ماموریتی داشتید که منجر به نجات نشد؟

چند سال پیش خبر خودکشی در دارآباد به ما رسید. تنها چیزی که داشتیم یک شماره تلفن از این شخص بود. این فرد در آخرین لحظات زندگی خود بود و به همین دلیل جملاتی را بیان می کرد که خودآگاه نبود اما مدام یک جمله را تکرار می کرد که عمه اش می دانست کجاست. هر چه تلاش کردیم عمه این شخص را پیدا نکردیم. زمان زیادی طول کشید تا محل دقیق منطقه را پیدا کنیم که توسط دو رهگذر گزارش شد. وقتی فوت کرد رسیدیم. تلخی این ماجرا برای من این بود که با این فرد صحبت می کردم و اگر می توانستیم سریعتر او را پیدا کنیم، جانش را نجات می دادم. تلخ ترین چیز این است که خودش از کاری که کرده بود پشیمان شد و عاجزانه درخواست کمک کرد.

لقب سلطان یحیی یک شوخی رسانه ای بود و به خاطر ماموریت رسمی یک نفر فلج شد و ۵ روز دنبال مجروح شدیم و معجزه خدا را دیدیم.

چه فرآیندی را بیشتر دوست داشتید؟

هفتم اسفندماه سال گذشته فردی با ما تماس گرفت که قله کلکشال را به دلیل بدی هوا از دست داده و به دلیل سرمازدگی قادر به راه رفتن نیست. تیم اول اعزامی به دلیل بدی آب و هوا و برخی مشکلات برگشت و ما به عنوان تیم دوم اعزام شدیم. منطقه مستعد ریزش بهمن بود و هر صدایی می توانست جان تیم را به خطر بیندازد، بنابراین سرعتمان را کم کردیم و خیلی آرام صحبت کردیم. بعد از چند ساعت جست و جو، آن شخص را روی صخره ای در فاصله 400-300 متری دیدم که با پرتو لیزر شلیک کردم و او متوجه ما شد و شروع به جیغ زدن کرد. خیلی سخت بود و سعی می کردم به او بفهمانم که جیغ نزند. این سفر کوتاه حدود 45 دقیقه طول کشید تا به آن برسید. تنها کاری که پس از ورودش از ما خواست این بود که به همسرش زنگ بزنیم تا به او بگوییم که زنده مانده است. فیلم این حادثه بازتاب گسترده ای در شبکه های مجازی داشت. عملیات جالب دیگر مربوط به یک زخمی مفقود شده به مدت 5 روز در ولسوالی دارآباد است. وقتی او را یافتیم، معجزه خدا را با چشمان خود دیدیم. این فرد به شکل کماندار روی زمین افتاده بود و دچار شکستگی دست و عفونت کرم در محل زخم شده بود. تا اینکه هلیکوپتر به منطقه رسید، داشتم با او صحبت می کردم که چطور از این وضعیت جان سالم به در برده است. بین فضای بالای سرش که به صورت کاسه ای در دل سنگ ایجاد شده بود و آب به صورت قطره در آنجا جمع می شد. لباسش را در این کاسه فرو می کرد و رطوبت آن را جذب می کرد. من معتقدم که آن قطرات آب در این کاسه سنگی فقط برای نجات این شخص جمع شده بود و خدا می خواست او زنده بماند.

برخی افراد بدون توجه به هشدارهای هواشناسی به کوه می روند و در چنین شرایطی دچار حادثه می شوند؟

وقتی در هوای قرمز یا نارنجی به دلیل بارش برف کسی را مفقود یا مجروح می‌کنند، در ابتدا عصبانی می‌شوم چون با جان خود بازی می‌کنند، اما علیرغم اینکه در بیشتر موارد مسئول تصادف هستند، اینطور نیست. . ما هیچ واکنش منفی نداریم. ماموریت ما کمک به آنها و هدف ما رضایت خداوند است.

آیا در عملیات های خارج از کشور حضور داشتید؟

در مراسم اربعین عده ای از امدادگران به هیئت می روند و در مورد کمک در عراق بحث می کنند. من نیز چندین بار در این ماموریت ها حضور داشته ام.

آیا این ماموریت ها به سختی امداد و نجات کوهستان نیست؟

مصداق این سختی این است که مجروح را از کربلا تا مرز مهران به ما تحویل می دهند و تحویل اورژانس می دهند. تلفات زیادی داشتیم که اگر اکسیژن نداشتند در این راه می مردند. این وضعیت را در نظر بگیرید با این حجم از ترافیک، افراد و بازه زمانی 7 ساعته، چقدر می تواند شرایط ماموریت را سخت تر کند. در آن روزها گاهی اوقات این کارها به گونه ای تکراری می شوند که حتی فرصت خواب چند روزه را هم پیدا نمی کنیم.

لقب سلطان یحیی یک شوخی رسانه ای بود و به خاطر ماموریت رسمی یک نفر فلج شد و ۵ روز دنبال مجروح شدیم و معجزه خدا را دیدیم.

با توجه به این بیداری های شبانه، آیا در مورد طولانی ترین روند صحبت می کنید؟

هفته پیش ما به یک ماموریت 16 ساعته رفتیم و یک دقیقه هم نخوابیدیم. این ماموریت در منطقه موهاک بالای دارآباد بود و جستجوی مفقود شده در این منطقه حدود 10 ساعت به طول انجامید. حتی وقتی آن را پیدا کردیم، 6 ساعت طول کشید تا آن را پایین بیاوریم. این شخص در منطقه گم شد و مدام راه را پیدا کرد تا اینکه در دیوار گیر کرد. وقتی به او رسیدیم، حدود 15 ساعت بود که روی پاهایش ایستاده بود، زیرا اگر بیشتر حرکت می کرد، می افتاد. این مشکل باعث شد که او دچار افت شدید قند خون شود و نتواند راه برود. این شرایط و شرایط منطقه باعث شد که روند حمل و نقل به کندی و با سختی فراوان انجام شود.

چه اتفاقی افتاده که به شما لقب «سلطان یحیی» داده اید؟

در واقع این یک آسیب رسانه ای بود. در آن زمان انواع سلاطین معرفی شدند; سلطان ارزها، سلطان دلارها و چیزهای دیگر این لقب را یکی از دوستان روزنامه نگارم به من داد. حدود 100 عمل تیمی احیا یا احیای قلبی انجام شد که 18 عمل منجر به بازگشت زندگی شد. اغلب در این ماموریت ها فرد از نظر اطرافیان مرده تلقی می شود اما ما با انجام کار درست او را زنده می کنیم. برجسته ترین عملی که در کربلا انجام شد، 4 تای آن 18 عمل بود. فیلمی بود که روی تخت، قلب یک نفر را ماساژ می دادم و او زنده شد. از زمان اکران این فیلم دوستانم مرا سلطان یحیی صدا می کنند.

مهمترین چالش در کار شما چیست؟

ماموریت های رسمی بدترین هستند. البته تعداد آنها نسبت به گذشته کاهش یافته است، اما حتی یک گزارش نادرست از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. چندین بار ماموریت به ما اعلام شد و وقتی به منطقه اعزام شدیم تلفات جانی نداشتیم.

نمی توانید این تماس های مزاحم را تشخیص دهید؟

با ما تماس می گیرند، محل را می فرستند و سپس تلفن را قطع می کنند، اما ما موظف به انجام وظیفه هستیم زیرا احتمال تصادف وجود دارد. اما خیلی وقت ها بود که این دعوت ها واقعی نبودند. در این مورد، ما باور نمی کنیم که یک تماس مزاحم باشد، ما معتقدیم ممکن است مکان اشتباهی ارسال شده باشد، به همین دلیل است که ما در حال جستجوی منطقه هستیم که زمان می برد. گاهی اوقات، ما در مورد تکالیفی که فرد مورد اضطراری ندارد، اما تیم را درگیر می کند، توضیح داده می شود. در برخی موارد فردی به اوج می رسد، اما به دلیل خستگی با ما تماس می گیرد. گاهی هم انتظار دارند برایشان هلیکوپتر فرستاده شود. البته ما این شرایط را پذیرفتیم، اما مشکل اینجاست که ماموریت های رسمی شامل تیم می شود و اگر فردی در جای دیگری مصدوم شود، تیمی نیست که به او کمک کند.

آیا با این مورد مواجه شده اید؟

موردی داشتیم که فردی در ناحیه پست قلعه سکته کرده بود، اما چون قبل از آن برای یک تماس شوخی رفته بودیم، چند ساعت طول کشید تا به بیمار واقعی برگردیم و متأسفانه او دچار آسیب مغزی شد.

لقب سلطان یحیی یک شوخی رسانه ای بود و به خاطر ماموریت رسمی یک نفر فلج شد و ۵ روز دنبال مجروح شدیم و معجزه خدا را دیدیم.

بهترین توصیه ای که می توانید بکنید چیست؟

آموزش مهمترین اتفاقی است که باید برای مردم بیفتد. آموزش کمک های اولیه در هلال احمر و آموزش کوهنوردی در فدراسیون کوهنوردی که پیاده روی، اسباب کشی و … را نیز یاد می گیرند. نکته دیگر اینکه آموزش کمک های اولیه برای عموم مردم ضروری است. این تمرینات سن خاصی ندارند. من شخصاً در 14 سالگی مادرم را از خفگی نجات دادم. برخی از این تمرینات محدود به تماشای یک فیلم 5 دقیقه ای است که با حفظ نکات ذکر شده می تواند جان فرد را نجات دهد. اهمیت آموزش در این است که همیشه از لحظه وقوع حادثه و آسیب تا لحظه رسیدن نیروهای امدادی تفاوت زمانی وجود دارد. این نقص باید توسط شخصی که بالای سر فرد آسیب دیده ظاهر شده است پر شود. اگر این فرد آموزش دیده باشد، می تواند اقدامات بهتری انجام دهد. همه می توانند این آموزش ها را در کارگاه کمک های اولیه هلال احمر که 22 ساعت به طول می انجامد، ببینند. آموزش کمک های اولیه برای همه افراد کافی است و نیازی به آموزش تخصصی نیست. اما اگر فردی بخواهد با رژیم همکاری کند و در مراکز آمبولانس حضور داشته باشد نیاز به آموزش بیشتر و تخصصی دارد که دوره یک ساله است.

تبلیغات بنری

hamshahrionline به نقل از تینو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *