روزگار راننده هایی که عقب خودرویشان جنازه می خوابد | از جنازه‌های معمولی تا غیرمعمولی‌های کِرم‌خورده

تبلیغات بنری


تینو – سحر جعفریان: بازماندگان و بستگانشان در اطراف برانکارد به سر و صورت زنان ضربه زدند و برخی از آنها که رابطه نزدیک تری با متوفی داشتند نتوانستند از گریه خودداری کنند. اما برخی دیگر که در آن بخش هوشیارتر هستند، به توصیه مسئولان سالن شبانه روزی بهشت ​​زهرا (س) جسد کفن پوش را با برانکارد چرخدار کمی به آن طرف، به سمت ایستگاه آمبولانس های حمل کننده می کشانند. متوفی، تا رانندگان آنها بتوانند مرده و متوفی را به خانه های ابدی خود منتقل کنند. بله، این داستان رانندگان آمبولانس یا خودروهایی است که اجساد را حمل می کنند. رانندگانی که علیرغم همه مشکلات صنفی و اجتماعی از جمله بیمه درمانی و شغلی و حقوق کم و سختی های کاری تا حد تحقیر و تمسخر در همان لحظات اولیه با صبر و دلسوزی به تابوت خطاب شدند. زمانی که مرگ بر عزیزان مردم در حالی که با آنها بودند پیشی گرفت.

قلب ها به 4 تقسیم می شوند!

مرده هر که هست و هر کاری که کرده باید مورد احترام باشد و نباید روی زمین بماند. هر کدام را بشنویم، هرچند تجربه اندکی در بردن و آوردن بدن مردم دارد، کتابی از خاطرات تلخ و خنده دار و دفتری از داستان های آموزنده و حیرت انگیز نوشته خواهد شد. قبل از این توجه داشته باشید که رانندگان آمبولانس های شخصی برای انتقال متوفی در گورستان های بزرگ کشور و البته در گورستان معروف بهشت ​​زهرای پایتخت به 4 گروه تقسیم می شوند: رانندگان بخش (آنها را می گیرند. متوفی از متوفی) سالن نظافت تا محل دفن و قبر در یکی از قسمت های شماره گذاری شده رانندگان شهر (اوردن متوفی از محل فوت که می تواند منزل یا بیمارستان باشد به قبرستان) رانندگان شهر (حمل و رانندگان متوفی به جاهای دیگر) قبرستان ها بر اساس آداب دفن در محل تولد مادر و وصیت نامه) و رانندگان پزشکی قانونی (وظیفه حمل متوفی که فوت آنها مربوط به قتل، تصادف و نحوه مشکوک باشد).

کارمندان در غم انگیزترین روز زندگی مردم هستند

درست بعد از هشت صبح است و اولین جسد کفن پوش از میان جمعیت، سیاه پوش و گریان، به ایستگاه آمبولانس می رسد که متوفی را حمل می کند. یک بازمانده مدارک مربوط به پذیرش و شستشوی خود را به رئیس بخش نشان می دهد. مسئول ابتدا زبان خود را برای ابراز تسلیت تکان می دهد سپس نام متوفی را با خط زیبا روی فیش آمبولانس می نویسد: مرحوم ذبیح الله … محل دفن قطعه 230 ردیف 86 و شماره 49. مهران یکی از رانندگان آمبولانس ، قطعات یدکی می خواهد. مهران هم می آید و کپی را می گیرد. گرمای تابستان او را عرق کرده و خسته می کرد. اما پس از 14 سال حمل اجساد از خانواده های مختلف ساکن در شهر و محله های فقیر نشین، به تجربه دریافته است که کارش برای امرار معاش در غم انگیزترین روز زندگی مردم اتفاق می افتد، بنابراین باید پذیرای هر اتفاق و رفتار غیرعادی باشد. . مثل زمانی که مادر جوانی از سیلی های پیاپی صورت نتراشیده مهران را سرخ کرد و گفت: دخترم را کجا میبری ای حرامزاده… نمرده… کجا میبری… دستش را نزن. …» مهران آمبولانسش را از پشت بلند کرد، زند یکی از برانکاردها را بیرون آورد تا جسد ذبیح الله را روی آن بگذارند.

روزهایی که رانندگان اجساد در پشت خودروهایشان می خوابند، از اجساد معمولی گرفته تا جسدهای کرم خورده خارق العاده را در بر می گیرد.

جاده های پر پیچ و خم، راهزنان و ماشین های در کمین

طولی نکشید که دوباره صدای زوزه جمعیت عزادار شنیده شد و نزدیک شد. مسئول رانندگان آمبولانس های بین شهری آمد زیرا از قبل می دانست که اجساد این خانواده باید هر چه سریعتر به قبرستان کوچک و دورافتاده ای در روستای حصیره که صدها کیلومتر با بیرجند فاصله دارد برسند. جاده های منتهی به استان ها و روستاهای شرق کشور را بیشتر آقای حسن 72 ساله سوار تویوتای خود می کند که حدود 15 سال پیش تصمیم گرفت به جای نشستن پشت فرمان کامیون و تریلر، اتاق و دکوراسیون خود را برای حمل جسد تغییر دهد. از همان زمان برخی از دوستان و نزدیکانش او را قاتل جسد خواندند و او و خانواده اش را رها کردند! خودش می‌گوید: «راه‌های شرق کشور را انتخاب کردم، چون در جاده‌های مختلف رفت و آمد کرده‌ام که همه راه‌های اصلی و فرعی را می‌شناسم، مثلاً از برم، هر جاده‌ای با پیچ‌های خطرناک یا هر جاده‌ای با یک انبوه دزدان و راهزنان و البته حسن آقا دلیل مهم دیگری نیز برای انتخاب خود دارد و آن این است که شرقی ها در برابر مرگ عزیزان خود با آرامش و حوصله بیشتری عمل می کنند و همه آداب و رسوم را ساده نگه می دارند. از سوی دیگر، اغلب در استان‌های مرکزی و غربی، مراسم تدفین و تدفین باید با صدای بلند و پر هیاهو باشد. وقتی به آدرس رسیدم، 4 پیرمرد عصبانی بودند که هر کدام یک تفنگ به دست داشتند و گروهی از مردان جوان مسلح به اسلحه، چاقو و قمه پشت سر آنها صف کشیده بودند. هر یک از بزرگترها ادعا می کردند که او خدای روستاست و جسد را فقط باید به آنها سپرد!» او از جنازه نمی ترسد و تاکنون هیچ مرده ای در عقب ماشینش زنده نشده است! برای احوالپرسی سوئیچ ماشین را کنار فرمان سمت راست فرمان می چرخاند مسافر خواب در طول مسیرهایی که از یک ساعت تا بیش از 20 ساعت (بدون توقف) فاتحه می خواند. می توانند زودتر برگردند و به نوبت برای تشییع جنازه بعدی شرکت کنند)، بیشتر با گوش دادن به رادیو و زمزمه آهنگ “رسمیت شگفت انگیز… رسام زمانی…” .

نعش کشی که دنبال ماشین عروس می رود!

تعداد رانندگان آمبولانس بین شهری بهش زهرا به 150 نفر می رسد که هر کدام به طور میانگین روزانه یک جسد را از تهران به شهرستان ها منتقل می کنند. سید وحید یکی از آن 150 نفری است که در کالسکه اش تشییع جنازه می گیرد و در عروسی دوست و آشنا شادی می کند و پشت ماشین عروس بوق می زند! گاهی که شرایط مهیا می شود، همسرش را در سفر به شهرهای حج با خود می برد! او همچنین از همکارانش نام می برد که خود در حین حمل اجساد دچار تصادف، معلولیت، خرابی خودرو و البته مرگ شده اند.

از اجساد معمولی گرفته تا جسدهای کرم خورده خارق العاده

ساعت 12 ظهر است و هنوز چیزی جز لباس سیاه دیده نمی شود و فقط صدای گریه به گوش می رسد. احمد یکی از 50 راننده آمبولانس در شهرستان بهشتزار است که 42 سال سن دارد و موهایش سفیدتر از سنش شده است. هر روز صبح تا غروب و گاهی در شیفت شب به دستور سرپرستش گوش می دهد که نشانی را روی کف دستش بگذارد و برای یافتن جسد برود. (به طور متوسط ​​روزانه 150 مرگ در پایتخت رخ می دهد و این آمار در شرایط خاص مانند شیوع کووید 19 دو برابر می شود. آن روز از ذهن او پاک نمی شود، بنابراین به سراغ خاطره ای از آن می رویم و او آن را این گونه توصیف می کند: «ساعت 3… ما را به محلی در محله پاسداران فرستادند، در حالی که در حال انتقال جسد بودیم، ما را به حیاط محوطه راهنمایی کردند آمبولانس، یکی از همسایه ها سرش را از پنجره بیرون آورد و فریاد زد که دروغ می گویند، برای همین او را کشتند و به پلیس زنگ زدم که بیاید!» معروف است: «چند وقت پیش یک آقا هر روز زنگ می‌زد و می‌خواست یک آمبولانس بفرستد (!) دخالت بی مورد مادر دلیل جدایی او از همسرش بود، او با این اقدام طناز قصد داشت او را ناراحت کند اما از خاطراتش کم نمی شود: «جوانی زنگ زد و به او آدرس داد تا جنازه را منتقل کند!» این جسد اوست، در واقع، او قبلاً خواستار خودکشی شده بود!» «احد» یکی از آنها است، البته اهالی محل، نه برای تمسخر، بلکه برای پول درآوردن، می گویند: «احد، جنازه، امروز می خواهی جسد چه کسی را بکشی؟» ، قاچاق اعضای بدن و بی خانمانی حوادث و جنازه هایی که مدتی است سیاه شده و متلاشی شده و تجزیه شده اند، اجساد کرم خورده ای هستند که کمتر کسی می خواهد به آنها دست بزند.

تبلیغات بنری

hamshahrionline به نقل از تینو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *