به گزارش تینو، لبنان و غزه همچنان زیر آتش رژیم صهیونیستی است که در سکوت مطلق جهان در حال تخریب مناطق مسکونی و کشتار دسته جمعی مردم است. کشتار بی پایانی که صهیونیست ها شبانه روز وحشیانه به آن ادامه می دهند. در همین حال اخباری مبنی بر شهادت معصومه کرباسی ایرانی و همسرش مهندس رضا آوازه توسط پهپاد اسرائیلی منتشر شد. دو شهید با 5 فرزند که فیلم شهادت آنها توسط هواپیمای اشغالگر صهیونیستی دل هر بیننده ای را به درد می آورد.
پیکر شهید معصومه کرباسی صبح دیروز در حالی وارد ایران شد که فرزندان خردسالش را مادر همراهی می کردند. مادری که بدنش در کنار فرزندانش نبود، بلکه روحش از آنها مراقبت می کرد.
درباره شهیده با پدرش حسین الکرباسی صحبت کردیم. پدری که شهید شد درد دل داشت و بغض گلویش را بسته بود. او دو زخم دیگر روی سینه دارد. یتیمان و نوه های برادر شوهرش داغ هستند اما محکم حرف می زند.
آقای کرباسی چگونه از شهادت فرزندتان مطلع شدید؟
شهادت دخترم و همسرش روز شنبه ساعت 10 صبح اتفاق افتاد اما ساعت 20:30 فهمیدم. البته مثل یک پدر غمگین و ناراحت بودم اما به دعای دخترم که همیشه آرزوی شهادت داشت فکر می کردم.
در چه سالی متولد شدند و طی چه مراحلی به لبنان رفتند؟
معصومه در سال 1359 متولد شد و پس از ازدواج در سال 1382 راهی لبنان شد. زیرا همسرش رضا عواضا اصالتاً لبنانی بود. او در تمام این سال ها در لبنان زندگی کرده، اما به ایران هم سفر کرده است.
لبنان حدود یک ماه است که مورد حمله رژیم صهیونیستی قرار گرفته است چرا به ایران بازنگشتند؟ با توجه به حملات گسترده در حومه شهر، آیا چنین درخواستی از آنها ارائه نکردید؟
البته به خاطر احساسات پدرانه چندین بار از معصومه درخواست کرده بودم که به ایران برگردد، اما او می گفت خون من از بقیه مردم حومه پر رنگ تر است. من باید پیش همسرم بمانم، او حتی حاضر نشد فرزندانشان را به ایران بفرستد، چون فکر می کردند خانواده باید در کنار مردم لبنان بماند.
در لبنان هم کار می کردند؟
بله از ابتدای ورودشان سرش شلوغ بود اما بعد از بچه دار شدن کنارشان بود و کمتر کار می کرد. البته فعالیت های فرهنگی هم داشت، اما معتقد بود تربیت فرزندانش مهم ترین کار است.
این دو شهید چند فرزند دارند؟
5 فرزند: مهدی، مهتدی، زهرا، محمد و فاطمه که کوچکترین آنها دو ساله است.
آنها آشکارا هیچ ترسی از حمله یا ترور دشمن نداشتند. می توانید از اخلاق آنها برای ما بگویید؟
دخترم و همسرش پدر و مادر شهیدی بودند و در گفتار و عمل می خواستند شهید شوند و فرزندانی از این تبار تربیت کنند. همیشه می گفتند فاصله اخلاقی و رفتاری ما با شهدا زیاد است. وقتی سید حسن نصرالله به شهادت رسید خیلی ناراحت بودند اما با قاطعیت و شجاعت با این موضوع برخورد کردند. در مجموع 3 ویژگی اخلاقی قوی داشت. او بسیار صمیمی و اجتماعی بود. او نه تنها با خانواده، بلکه با دوستان، آشنایان و مردم هم صحبت و تعامل داشت.
نکته دوم این است که خیلی به مطالعه علاقه داشت و در مورد کتاب با من مشورت می کرد. بدون اغراق از ابتدای سال 1402 تا کنون 30 عنوان کتاب خوانده است که آخرین آنها مربوط به شهید حسن الطهرانی مقدم است که نتوانستیم در مورد آن صحبت کنیم و فکر می کنم ناتمام مانده است. تربیت فرزندانش هم برایش مهم بود و دوست داشت با روحیه مقاومت و شجاعت و شهادت رشد کنند.
و به همین دلیل فرزندان خود را به ایران برنگرداندند؟
دقیقا اما شنیدنش شبیه دیدن بود. دخترم آنقدر پیر بود که رژیم منحوس صهیونیستی طاقت نیاورد و با حمله پهپاد او را کشت. در حالی که دست همسرش را گرفته بود. او عاشقانه زندگی کرد و در عشق مرد. 3 بار یتیم شدم، یک بار وقتی پدرم فوت کرد، یک بار که دختر بزرگم برای زندگی به لبنان رفت و بار دیگر وقتی شهید شد، اما خوشحالم که راهی را که می خواست در پیش گرفت و به آرزویش رسید.
خواهرم زنده ماند تا آن را ببیند
خفهارش در لبنان به شهادت رسید و حالا پنج پسرش به ایران آمده و مهمان او هستند. بنابراین ما می توانیم صحبت کنیم، چند وقت یکبار بچه ها به سراغ او می آیند و از او چیزی می خواهند. او باید تا ساعاتی دیگر برای پذیرایی از خواهر بزرگترش برود و او را در آغوش بگیرد، اما نه در فرودگاه و نه با آغوش گرم، بلکه در معراج شهدا و در حالی که باید بدن سردش را در آغوش بگیرد. زهرا کرباسی خواهر معصومه کرباسی است که به همراه همسرش در جونیه در شمال بیروت توسط پهپاد اسرائیلی کشته شد.
زهرا دو سال از خواهرش کوچکتر است و ده ها خاطره ریز و درشت با او تعریف می کند که با شهادتش برایش روشن تر و زنده تر شده است. خواهرم به طور طبیعی از کودکی شجاع بود که به ما جسارت انجام هر کار خطرناک یا غیرعادی را داد و هر چه او بزرگ شد، در طول این سال ها بیشتر شد در لبنان زندگی می کرد، بیشتر روی خودش کار می کرد و بچه هایش را به شیوه خاص خود بزرگ می کرد تا جایی که این بچه ها بدون هیچ ترسی جسد مادرشان را از فرودگاه بیروت به تهران آوردند و هیچ تلاشی نکردند. بهانه یا گریه از ابتدای حملات رژیم صهیونیستی به غزه تا شهادت سید حسن نصرالله چندین بار از او خواستیم که به ایران بیاید، اما هر بار می گفت نمی توانم همسرش آقا رضا را رها کنم به ایران گفت: «من اصلا نگران خودم نیستم و روز شهادت سید حسن نصرالله بیشتر از شما ناراحتم حالا از خدا می خواهم که اگر همسرم شهید شد من هم با او شهید شوم.
به او می گفتیم: پنج فرزندت چطور؟ گفت: آنها را به امام زمان (علیه السلام) سپرده ام و با آنها راحت هستم. حالا که بچه ها به ایران آمده اند، می بینم که چقدر اوضاع آرام بوده است، زیرا این بچه ها قوی و شجاع هستند. چند وقت پیش نامه ای به چند تن از دوستان و آشنایان نوشت و طلب بخشش کرد. منتظر شهادتش بودیم و وقتی این اتفاق افتاد گفتیم بهترین تصمیم را برای ماندن در کنار همسرش گرفت. خواهرم حق شهادت داشت».